عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

اتاقِ کاهگلی

اتاقِ کاهگلی بود و مَرد و یک گل زرد
که باد، عطرِ غم انگیزِ مرگ را آورد

اُتاق کاهگلی ماند و مرد و یک تابوت
و لحظه های پُر از اضطراب و ماتم و درد

ستاره ها همه از عمقِ آسمان دیدند
که یک ستاره ی پُر نور، در زمین شد سرد

اتاق کاهگلی ناگهان به خود لرزید
و سقف، در وسط خود دریچه ای وا کرد

دریچه پُر شده بود از مه غلیظ و غبار
و یک فرشته که می گفت: پیشِ ما بر گرد!

و از دریچه ی غمگین، گُلی به بالا رفت
به روی دوشِ هزاران فرشته ی شبگرد

دریچه بسته شد و سقفْ جای خود برگشت
و خانه ماند و فضای گرفته ای از گَرد

و بعد آن شب غمگین، کسی نمی داند:
کجاست قبر تو بانو، کجاست آن گل زرد


مهدی زارعی

نظرات 2 + ارسال نظر
گلنوش چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 19:37

زندگیه داریم هی میایم وبلاگ دوستمون هی به پست رمزدار میخوریم میدونم من دیگه خالت نیستم خودم پیشاپیش گفتم ولی یه نصفه رمز به ما بده دیگه
باشه نده من رفتم هـــــــــــــــــــــــی
دلتم نمیسوزه بگم دیگه خالت نیستم خواهرزاده ام خواهرزاده های قدیم دلمون خوشه فامیل داریم

رمز این یکی رو شاید بهتون گفتم!!!!
جات خالی الآن خاله ی خوبم اومده خونمون احتمالا تا جمعه هم اینجاس که با مامانم برن گردش و تفریحات سالمخلاصه این که خواستم بگم خاله هم خاله های حقیقیبعله
و این که ما به حد کافی خاله ی حقیقی داریماما خوب چون قرار شده کمتر اذیتت کنم سعی می کنیم با خاله های غیر حقیقی هم کمی مهربان تر باشیم

عاشق یک لحظه نگاهت چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 17:18 http://rahmat14.blogfa.com

دل خورشید محک داشت؟ نداشت! یا به او آینه شک داشت؟ نداشت! آسمانی که فلک می بخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت! غیر دیوار و در و آوارش ، شانه ی وحی کمک داشت؟ نداشت! مردم شهر به هم می گفتند در این خانه ترک داشت؟ نداشت! شب شد و آینه ی ماه شکست! دست این مرد نمک داشت؟ نداشت! تو بپرس از دل پرخون غمت! چهره ی یاس کتک داشت؟ نداشت! نداشت! نداشت...!

خیلی قشنگه...
ممنون که برام نوشتینش...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد